عمل گرایی یا عوام فریبی در مدیریت و اثرات آن

به گزارش شارژ 10، دژاوو یا Deja Vu کلمه ای در زبان فرانسوی است که به معنی قبلا دیده شده به کار برده می شود. ظاهر و ترجمه کلمه چیز عجیبی نیست، اما کاربرد های جالبی دارد و در حالت هایی که یک موقعیت کاملا آشنا پیش می آید، استفاده می شود. مثلا مکان، افراد یا سخنانی که گویا قبلا در قالب خواب و خیال، دقیق دیده و شنیده شده و به نوعی تکرار آن باعث تعجب و بهت انسان می شود. حتی در بعضی مواقع در حین صحبت کردن این احساس به فرد دست می دهد و وضعیتی پدید می آید که گویی زبان بدون اختیار بقیه جملات را ادا می کند تا وظیفه تکرار آن جملات و شرایط به خوبی انجام شود و آن چیزی که در خواب و خیال دیده شده، بدون کم و کاست در عالم امکان بازسازی شود.

عمل گرایی یا عوام فریبی در مدیریت و اثرات آن

دلیل دژاوو هر چه که باشد، گویا به دلیل خیل بزرگ تجربه ها قابل انکار نیست و حتی اگر تصوری اشتباه باشد، چون شمولیت بالا دارد و افراد زیادی آن را حس کرده اند، قابل رد کردن نیست. اگر از این دنیای سوررئال کمی فاصله بگیریم و سعی کنیم حالتی شبیه به دژاوو را برای محیط کسب وکار تعریف کنیم، می توانیم به ساختاری مشابه برسیم که البته در این ساختار دژاوو ها یک بار اتفاق نمی افتند و در دوره های متعددی تکرار می شوند و اتفاقا افراد و فرآیند ها در شکل گیری و تکرار آن دخیل هستند.

برای مثال این حالت را در نظر بگیرید: با یک مشکل ضروری پیش آمده سمت همکار یا مدیرتان می روید و به نحوی آشکار تقاضای کمک و همفکری دارید. فرد مورد نظر با داد و بیداد یا با بازگو کردن مسائل خود، نه تنها دست رد به سینه تان می زند حتی شما را به کم کاری متهم می نماید، با لحن غیرقابل قبولی هم این کار را انجام می دهد و در نتیجه انگیزه شما را برای حل مشکل به کمترین حالت خود می رساند.

شما خودتان را تنها می یابید، اما به دلیل مسوولیت پذیری، توان خود را در حل مساله به کار می گیرید و با پیگیری و تلاش طاقت فرسا، مشکل را حل وفصل می کنید. پس از چند روز در جمعی بزرگ تر مشکل پیش آمده و تلاش های تان برای حل آن را بیان می کنید تا هم صلاحیت خود را نشان دهید و هم به سایرین انتقال دهید که مساله چگونه حل شد. در همین لحظه آن مدیر/ همکار مذکور به جای تشکر از شما و عذرخواهی بابت برخورد غیرحرفه ای قبلی خود، شروع به ارائه نظرات سطحی خود در مورد کار شما می نماید. مثلا بیان می کند که اطلاعات اولیه به جای بخش الف از بخش ب هم می توانستید بگیرید یا اینکه اگر به من می گفتید فلان کار را می توانستید راحت تر انجام دهید. مواردی که نه تنها جزئی اند بلکه تقریبا هیچ تاثیری در نتیجه کار و برون داد آن ندارند.

اگر حس آشنا بودن با این مثال دارید، می توانید این حالت را یک دژاوو در نظر بگیرید که به عکس دژاوو های رایج، کاملا ارادی است و نتیجه مستقیم افراد و تصمیمات آن ها در موقعیت های مختلف است. دژاوو های حوزه کسب وکار هر چند پر تعداد هستند، اما اکثرا با کمترین تغییرات می توانند مرتب تکرار شوند و از این خرده داستان ها در ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه بسازند. تا این احساس تجربه شخصی در زمانی نزدیک را به ذهن متبادر کنند.

کنترل این شرایط و کاهش حالت های مخرب آن، در گرو تلاش مدیران و همراهی تیم هایشان است. مدیری که مانند شخص داستان ما به وقت بحران، شانه از زیر بار مسوولیت خالی می نماید و به وقت عافیت ظاهری دانشمند به خود گرفته و ثمره کار همکاران خود را پایمال می نماید، این دژاوو های مخرب را خلق می نماید و همچون سیاست گذار اقتصادی که با ایجاد رانت و سرکوب قیمت ها انگیزه مشارکت اقتصادی را نابود می نماید، در این حالت سرکوب توان تیم ها و میزان خلاقیت و انگیزه شان را ناشی می شود.

اگر این موارد را تجاربی منفی و ارادی در نظر بگیریم، حتما می توان تجارب مفیدی هم ایجاد کرد که افراد سازمان با دیدن و تجربه کردن یک حرکت و فضای مثبت، حس دژاووی مثبت پیدا کنند و آن را به سایر تجارب خوبی که داشته اند پیوند بزنند.

طبق قاعده دائمی نیازمندی کار خوب به تلاش مداوم و بی نیازی کار بد به هیچ چیزی و امکان وقوع آن در شرایط کاملا انفعال، تجارب مثبت حتما نیازمند تلاش افراد و گروه های ذی نفع است. مدیران جزءنگر و خودخواه ذاتا ظرفیت خلق رویه های مثبت ندارند و در پس هر بحرانی به دنبال پر کردن بحران ها و ضعف های شخصی و درونی خود هستند.

حضور بی ثمر، اما نمایشی در همه جا، قهرمان بازی، تعریف از خود و بیان سرانجام ناپذیر دستاورد های حداقلی، بی توجهی به زحمات همکاران و عدم قدردانی به مواقع و دریایی از صفات از این دست، از نشانه های مدیران ضعیف، اما پُر سر و صداست که مرتب دژاوو های ویران گر خلق می کنند و تحقیر و عدم اطمینان را در سازمان نهادینه و به داستان روزمره آن سازمان تبدیل می کنند.

مدیران کل نگر، اما دقیق، ستون خلق دژاوو های مثبت هستند. مدیرانی که در میانه بحران به یار همکار خود تبدیل می شوند و به جای پیدا کردن مقصر، تمام نیروی خود را معطوف به حل مساله می کنند. پس از حل مساله، اعتبار آن را شریک می شوند و هم تیمی های خود را شایسته آن دستاورد می دانند. به جای حضور ظاهری، آزادی عمل را گسترش می دهند و عمل گرایی را نه در مدل سینمایی و با سر و صدای فراوان، بلکه در آرام ترین و سازنده ترین شرایط آن عملیاتی می کنند.

تجارب واقعی که در گذشته معلوم رُخ داده اند و دیدن و شنیدن دوباره آنها، بر خلاف دژاوو های خواب و خیال، بعد از چند ثانیه فراموش نمی شوند و با هر بار تکرار، حجم بزرگی از انگیزه و توان را بازسازی یا نابود می کنند. گویا مستقل از شرایط اقتصادی، اجتماعی و... این مورد نیز در دایره اختیارات افراد است و واگذاری آن به شرایط توسط مدیر، مصداقی دیگر، اما جدی از مدیریت عوام فریبانه است.

دژاووی مخرب با تبریک روز کارمند و شب یلدا اصلاح نشده، به دست فراموشی سپرده یا بخشیده نمی شود. ظاهر خوب حتما زیربنا و فرم خوبی می طلبد، این مدیران عمل گرا البته با تعاریف ارائه شده هستند که خوبی را خلق می کنند که در نهایت دژاوو ها به جای لایه ای از غم، یک لبخند بر صورت افراد و حسی مثبت در ذهن آن ها به یادگار می گذارند.

نویسنده: سیدارشد حسینی-مشاور توسعه کسب وکار

منبع: دنیای اقتصاد

منبع: فرارو
انتشار: 12 خرداد 1400 بروزرسانی: 12 خرداد 1400 گردآورنده: sharj10.ir شناسه مطلب: 1618

به "عمل گرایی یا عوام فریبی در مدیریت و اثرات آن" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "عمل گرایی یا عوام فریبی در مدیریت و اثرات آن"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید