چگونه خودمان را بی جهت سرزنش نکنیم و عامل همه شکست ها و بر هم خوردن روابط ندانیم و بتوانیم خودمان را ببخشیم؟
به گزارش شارژ 10، قبلا در خبرنگاران برایتان در خصوص سندرم ایمپاستر نوشته بودم، سندرمی که گریبان آدم های پیروز را می گیرد. در این سندرم آدم های باهوش و توانمند، پیش خودشان تصور می نمایند که واقعا آدم های خلاق و کارآمدی نیستند و پیروزیت شان ناشی از شانس، نبود رقیب واقعی یا حتی فریب خوردن مردم است و در یک شرایط عادلانه، آنها صرفا آدم های عادی می بودند.
اما در این پست در خصوص چیز متفاوتی می خواهم بنویسم. در خصوص آدم هایی که به نوع دیگری همواره خود را سرزنش می نمایند و حس گناهکار بودن دارند و پیش خودشان تصور می نمایند که آدم هایی هستند که به دیگران خیلی کم محبت می نمایند یا عامل به هم خوردن روباط عاطفی، صرفا خودشان بوده اند یا در کارشان کارمند یا کارگر خوبی نیستند.
سندرم فراموشی دوره ای واقعیت
این اصطلاح را الان خودم در خصوص این آدم ها ابداع نموده ام. معمولا وقتی پای صحبت این آدم های می نشینی و شرایطی پیش می آید که آنها می توانند سفره دلشان را بتوانند جلوی شما باز نمایند، می گویند که دچار پدیده بدی هستند.
بعد از تجارب توام با آسیب و یا هر قضیه دشواری در زندگی، مدتی شرایط اینها خوب است. آنها می دانند که برای سامان دادن کارها، همه کوشششان را نموده اند، اما به هر دلیل نتیجه مطلوب حاصل نشده.
اما کمی که می گذرد دردسر آغاز می گردد. آنها دچار نشخوار فکری می شوند و حادثه را مرتب مرور می نمایند و بار هر بار مرور دچار شک نسبت به کارآمدی، مهارت یا انصاف و مهربانی خودشان می شوند و بر درصد حق دیگران می افزایند تا جایی که خاتمه خود را مقصر اصلی می پندازند و مدام سرزنش می نمایند.
وقتی شرایط آنها را دقیق تحلیل می کنیم متوجه می شویم که این خودخوری یا سرزنش آنها از دایره منطق خارج شده و مبدل به مشکل اصلی آنها شده.
اما برای این افراد چه می گردد کرد و چطور خودمان می توانیم کاری کنیم که در دام این مشکل نیفتیم؟
1- افسردگی بالینی تان را آنالیز کنید
گاهی دلیل این خودمقصربینی و احساس گناه، چیزی جز افسردگی نیست. یک شکست یا فقدان و جدایی محرک بروز افسردگی شما شده و در دوره افسردگی طبعا افکار منفی به مغز هجوم می آورند. پس ویزیت روانپزشکی و مصاحبه با درمانگر می تواند به شما یاری کند.
2- درک درستی از احساس مسئولیت داشته باشید
شما به خودی خودی نمی توانید بسیاری از روندها را تغییر بدهید. شما یک تنه نمی توانید نقایص یک اداره، سازمان یا فقر و کم سوادی جامعه را بهبود ببخشید. شما نمی توانید همه مسئولیت های خانواده را به دوش بکشید.
هر کدام از ما قدرت تحمل و درجه ای تاب آوری زیر مسئولیت داریم. هر یک از ما ممکن است گاهی تصمیم اشتباه بگیریم یا تصمیم درستمان با نتایج مثبت کم همراه باشد.
یک تنه پیش بردن کارها، بدون اینکه کسی یاورتان باشد، در بسیاری اوقات غیرممکن است.
3- خودتان را دوست داشته باشید
در هنگامه بحران های خانوادگی یا شرایط های مالی طوفانی جامعه، بسیاری از ما یاد می گیریم که باید از همه ظرفیت خود برای مبارزه با سقوط استفاده کنیم.
برای همین هر وقت استراحت و آرامشی را بر خودمان حرام می کنیم. ما آدم های احتیاج داریم که ساعتی در روز، هیچ کاری نکنیم. این هدر دادن وقت نیست، بلکه فرصتی برای تجدید قوا است.
اما متاسفانه آدم های خودسرزنش گر میانه ای با تعطیلی و استراحت معقول ندارند و در آینده اگر شکست بخورند، همین ساعت های استراحت را به یاد می آورند و بر اندازه سرزنش خود می افزایند.
خودتان را دوست داشته باشید، شما لایق سرگرمی هستید، شما بد نیست که گاهی برای خودتان ولخرجی کنید و هدیه ای برای خودتان خریداری کنید. شما لایق دوست داشتن خودتان هستید!
4- یاری بگیرید
همه چیز را یک تنه بر دوش نگیرید. چون در این صورت درصد اشتباه شما بالا می رود. یاری گرفتن از دیگران به معنی، اعتراف به ضعف و ناتوانی نیست، بلکه نشاندهنده خرد شماست.
5- به جای تکیه بر حافظه، اسناد واقعی را مرور کنید!
وقتی برای مثال یک رابطه به جدایی ختم می گردد، بسیار پیش می آید که یکی از طرف ها خود را مقصر صد در صد می پندازد. در صورتی که رابطه های دوطرفه اند و در شکست آنها، هر دو نفر مسئول هستند. ختم برخی از رابطه های هم اصلا مقصری ندارد، هر دو نفر شایسته و خوب بوده اند، اما شیمی آنها با هم نمی خوانده!
در این طور مواقع به جای اینکه بنشینید و مثلا معدود دفعات اشتباه یا مرافعات خود را مرور کنید، یادداشت ها و پیغام های قدیمی تان را سرسری هم شده مرور کنید. بسیار مواقع متوجه می شوید که حافظه شما در حال اشتباه بوده و شما واقعا آدم بدطینت و خشمگین و غیرمنطقی و انسان بد رابطه نبوده اید.
6- به دیگران یاری کنید
یاری کردن به دیگران به شما یادآوری می کنید که هنوز آدم خوبی هستید. گاهی بعد از یک دوره سرخوردگی ما با خودمان لج می کنیم و سعی می کنیم که به خودمان ثابت کنیم که آدم بی مصرفی هستیم.
اما وقتی مثلا برای کار خیری داوطلب می شویم و یاری کوچکی به دیگران می کنیم، دوباره به خودمان یادآوری می گردد که چقدر خوب هستیم.
7- بی دریغ ببخشید
گاهی نبخشیدن خودمان ناشی از این است که ما بخشایش را به صورت کلی بلد نیستیم. کوشش کنید که دیگران و بدی هایشان را ببخشید، این طوری با یک تفاهم با خودتان هم می رسید.
8- به آموختن ادامه بدهید
یاد بگیرید که چطور مهارت خود در زندگی و کار و روابط را می توانید ارتقا بدهید. برای مثال دلیل شکست شما در یک رابطه ممکن است کم گویی و تواضیخ افراطی شما بوده باشد. یاد بگیرید که محبت، نمود بیرونی می خواهد. ایجاد یک تصور مثبت از خودتان در فکر دیگران، نشانه ریا و خودشیفتگی نیست.
وقتی توانستید دانش و مهارت های نو یاد بگیرید، می توانید منطقی تر وارد محیط کار و زندگی شوید و با ضریب خطای کمتر و خودسرزنش گری کمتر ادامه بدهید.
منبع: یک پزشک